گاهی والدین در میزان محبت کردن به کودک خود تردید میکنند، چون از لوس شدن کودک خود میترسند. ابتدا باید ببینیم چه چیزی لوس کردن است و چه چیزی لوس کردن کودک محسوب نمیشود. اینکه کودک خود را دوست بدارید و به او توجه کنید، لوس کردن نیست. اگر خود را بسیار زیاد و بیش ازحد وقف کودکان کنید، آنها را لوس خواهید کرد. به همین ترتیب اگر نوزادی را بیش از حد بغل کنید یا هرگاه که نیازی دارد، آن را برطرف کنید، او را لوس نمیکنید. در گذشته، برخی بر این باور بودند که بغل کردن بیش از حد کودکان، موجب لوس شدن آنان میشود. اکنون اطلاعات روانشناسی بیش از گذشته است و نشان میدهد که پاسخ دادن به نیازهای کودک و آرام کردن او، موجب لوس شدنش نخواهد شد؛ اما پاسخ ندادن به نیازهای او و آرام نکردنش میتواند از او فردی مضطرب و ناآرام بسازد.
چه رفتارهایی در والدین موجب لوس شدن کودک می شود؟
در طرف دیگر ماجرا، لوس کردن کودک زمانی رخ میدهد که والدین یا دیگر مراقبین کودک شرایطی را برای کودک مهیا کنند که او این احساس را داشته باشد که هر چیزی را هر زمانی که میخواهد باید به سادگی و بدون هیچ مشکلی برایش فراهم کنند. چیزی که ما میخواهیم این است که کودکانمان بدانند نیازهایشان را درک میکنیم و پیوسته در صدد برآورده کردن آنها برمیآییم؛ اما چیزی که دوست نداریم این است که کودکان نباید انتظار داشته باشند خواستهها و هوسهای آنها را همیشه برطرف کنیم. زمانی که به کودک هرچیزی را که میخواهد میدهیم، پول زیادی برایش هزینه میکنیم یا همیشه به خواستههای او بله میگوییم نیز لوس کردن اتفاق میافتد. همچنین زمانی که این احساس را به کودکان میدهیم که تمام افراد جهان آمادهی خدمترسانی به آنها هستند، نیز موجب لوس شدن آنان میشویم.
آیا والدین نسل کنونی، بیش از والدین نسل گذشته، کودکان خود را لوس میکنند؟
بله احتمالا همینطور است. بیشتر اوقات مواردی را مشاهده میکنیم که والدین اجازه نمیدهند کودکشان به هیچ وجه دشواری و سختی را تجربه کنند. این والدین کودکان را بیش از حد از مشکلات و سختیها حفظ میکنند. ممکن است بعضی از والدین خود والدینی داشتهاند که زیاد مهربان نبودهاند، اینها معمولا مایلند کودکانشان را متفاوت از نحوهی بزرگ شدن خود بزرگ کنند. مشکل زمانی پیدا میشود که این والدین، در فراهم کردن خواستههای کودکانشان زیادهروی میکنند و آنها را از هرگونه سختی و مشکل دور نگه میدارند.
لوس شدن کودکان چه پیامدهایی دارد؟
وقتی هر چیزی را که کودکان طلب میکنند، در اختیارشان میگذاریم، آنها فرصت انعطافپذیری و یادگیری درسهای مهم زندگی را از دست میدهند؛ دروسی مانند کامروایی معوق صبر کردن برای برآورده شدن نیاز مجبور بودن به تلاش برای بهدستآوردن چیزی و مقابله با ناامیدیها و مشکلات.
گاهی والدین برای رهایی از گریهها و بدخلقیهای مداوم کودک تصمیم میگیرند که هرچیزی را که کودک میخواهد در اختیارش قرار دهند یا برایش محدودیتی اعمال نکنند، این تصمیم در کوتاهمدت کار را آسان میکند زیرا از ناراحتی و بیقراری کودک در لحظه جلوگیری میکند. اما روزهای بعد چه کنیم؟ آیا کودک روزهای بعد هم از ما انتظار برآورده کردن خواستههای مشابهش را دارد؟ باید گفت که بله همینطور است زیرا مغز تمامی تجارب ما را به یکدیگر مرتبط میکند. لوس کردن کودک در نهایت، زندگی را برای خود ما سخت خواهد کرد؛ زیرا در ادامه مجبور خواهیم بود هرچه کودک خواست در اختیارش بگذاریم، در غیر اینصورت با ناراحتی و قشقرق او مواجه خواهیم شد زیرا اون انتظار دارد هر چه را که میخواهد به دست آورد.
یکی دیگر از مشکلات لوس کردن این است که کودکان لوس معمولا خشنود و راضی بزرگ نمیشوند؛ زیرا در دنیای واقعی افراد دیگر به تمامی آه و نالههای آنان پاسخ نخواهند داد. حتی اگر چنین باشد که دیگران همیشه شرایط موفق شدن را برای کودک ما فراهم کنند و آنها را تحسین کنند، واقعیت این است که اعتماد به نفس و شایستگی واقعی زمانی نصیب کودک ما خواهد شد که خود برای به دست آوردن چیزی که میخواهد تلاش کند و طعم موفقیت واقعی را بچشد.
از طرفی زمانی که طرز تفکر حقبهجانببودن در مواجهه با دیگران در کودک نهادینه شود، میتواند روی روابط والدین و فرزندان و نیز روابط اجتماعی آنها در آینده تاثیر بگذارد.
مساله دیگری که در این رابطه وجود دارد این است که اگر کودکی نتواند احساسات خود را در مقابل به دست نیاوردن چیزی که میخواسته است کنترل کند، در آینده و در مواجهه با مشکلات دشوارتر، شرایط سختتری را تجربه خواهد کرد.
مطلب پیشنهادی: برای مشاهدهی کل مقالات خانم رویا رئیسی در نگاه نو این صفحه را مطالعه کنید.
راه حل های لوس نکردن کودک چیست؟
به جای اینکه هر چه را که کودکان میخواهند فراهم کنیم، باید چیزی را که واقعا اهمیت دارد، مانند عشق، برقراری رابطه و توجه را به آنان ارزانی داریم تا در مواجهه با مشکلات زندگی بتوانند مقاومت کنند. برقراری ارتباط با کودک هنگامی که ناراحت است یا کنترل خود را از دست داده، به معنی برطرف کردن نیازهای او است نه اینکه تسلیم خواسته ها و امیال او شویم.
زمانی که کودکان خود را تربیت میکنیم، باید از لحاظ عاطفی با آنان رابطه برقرار کنیم و به آنان اطمینان دهیم که هنگام سختیها و مشکلات کنارشان خواهیم بود؛ اما اشتباه نکنید، اینکار به هیچوجه به معنای پاسخ دادن به تمامی آهونالههای آنان نیست. در واقع اگر زمانی که در اسباببازیفروشی هستید و کودکتان با گریه و ناله میگوید که دوست ندارد فروشگاه را ترک کند و شما نیز به او اجازه میدهید جیغ و فریاد بکشد و هر چیزی را که میخواهد پرتاب کند، این مساله نه تنها نشاندهندهی لوس کردن کردن اوست بلکه انتظار میرود پدر و مادر در چنین شرایطی مسئولانهتر رفتار کنند.
با حذف کردن محدودیتها از زندگی کودک هیچ لطفی به او نمیکنیم. رهاسازی عواطف کودک، برای خودش شما و افرادی که در فروشگاه هستند، احساس خوبی به همراه نخواهد داشت. در اینگونه شرایط و زمانی که کودک در شرایطی است که نمیتواند احساسات و عواطف خود را کنترل کند میتوانید به او بگویید: « میدونم که ناراحت هستی و نمیتونی خودتو کنترل کنی، من کمکت میکنم.» میتوانید همزمان با برقراری ارتباط به کمک همدلی و لمس فیزیکی کودک و به یاد داشتن این نکته که او به شما احتیاج دارد، او را به آرامی بغل کنید یا به بیرون از فروشگاه ببرید تا آرام شود.
به محض اینکه کودکتان توانست کنترل خود را به دست آورد و ذهنش نیز پذیرای حرفهای شما شد، با او در مورد اینکه چرا این رفتار را از خود نشان داده است صحبت کنید. اینگونه پاسخدهی ما به کودک به او نشان میدهد در عین اینکه ما احساسات او را درک میکنیم اما او اجازه نخواهد داشت احساساتش را روی همه خالی کند، در واقع ما به او کمک میکنیم که بداند محدودیت هایی برایش وجود دارد و از آنان انتظار داریم در شرایط و محیط های خاص، رفتارهای متفاوتی را از خود نشان دهند. اگر عواطف و احساسات کودکان را در چهارچوب عشق خود قرار دهیم، درواقع به آنان احساس آزادی و امنیت دادهایم.
همچنین باید موهبت یادگیری تلاش هنگام شرایط سخت را نیز به فرزندان خود ارزانی کنیم. هنگامی که تکالیف کودک خود را به طور ناتمام روی میز آشپزخانه پیدا میکنیم و قبل از اینکه او دیرش شود و مجبور باشد با عواقب و پیامدهای انجام ندادن تکالیفش در مدرسه مواجه شود، خودمان آن را تکمیل میکنیم، به فرزندمان هیچ لطفی نمیکنیم. زمانی که کودک ما به جشن تولد دوستش دعوت نمیشود و ما با والدین دوستش تماس میگیریم و تقاضا میکنیم که فرزندانمان را دعوت کنند، به او هیچ لطفی نمیکنیم. این تجارب این تفکر را به کودک القا میکند که هر تقاضایی داشته باشد، بدون مشکل و دردسر برایش فراهم میشود و در نتیجه هنگامی که زندگی روی دیگر خود را نشان دهد، آنها نمیتوانند از پس مشکلات برآیند.
کلام آخر:
باید به کودکان خود یاد دهیم که شکوفایی روابط انسانها در گرو احترام، تربیت، صمیمیت، در نظر گرفتن دیگران، همکاری و سازش است. پس باید به نحوی با آنان تعامل برقرار کرد که رویکرد ما، بر برقراری رابطه و تعیین حدومرزها تاکید داشته باشد. به عبارت دیگر، باید به طور مداوم به نیازهای درونی کودک توجه کنیم و در عین حال رفتار او را در حد متعادل و استاندارد نگه داریم؛ این موارد، دروسیاند که کودک باید فراگیرد.
کاردانی، انعطافپذیری و توانایی برقراری ارتباط کودک از جمله مواردی است که زیر سایهی حساسیت والدین شکل میگیرد.
درنهایت کودکان نیاز دارند که ما برایشان محدودیتهایی تعیین کنیم و انتظارات خود را بازگو کنیم اما نکته کلیدی این است که تربیت ما باید با پرورش کودکان شروع شود و اینکه به نیازهای درونی آنان توجه کنیم تا بدانند حتی زمانی که کار اشتباهی میکنند نیز ما آنان را درک میکنیم، حرفهایشان را گوش میکنیم و دوستشان داریم. هنگامی که کودکان احساس امنیت و آرامش کنند و بدانند که ما آنان را درک میکنیم، میتوانند احساس امنیت کرده و رشد کنند.
کاری که دقیقا باید انجام دهیم این است که رابطه خود را با کودک توسعه دهیم و اورا در موقعیتهایی قرار دهیم که باور داشته باشد عشق و محبت ما را در اختیار دارد. به عبارت دیگر، باید به کودکان خود اجازه دهیم بدانند در مورد کدام نیازهایشان میتوانند روی ما حساب کنند.